یارنماحروف ع غ ف ق
قلعه
محوطه ای است محصور با دیوارها و برجهای محکم که جهت اقامت سربازان یا سکنه بنا کنند تا از حملات دشمن مصون بمانند. مثل قلعه های اربابی قدیم که در بیشتر روستاها نیز وجود دارد.
قطیعه
زمینهای بدون مالک و غیر معموری است که خلیفه یا دولت به کسی میبخشد تا در آن آبادی و آبادانی به وجود آورد و هر قطیعه منسوب به کسی است که به وی داده شده است.
قرضه
سندی است که حاکی از تملک حصه معینی در شرکت بوده و به اندازه آن حق میدهد که از تمام مزایای مقرر در اساسنامه شرکت استفاده شود.
قرض
قرض، عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین مقداری معین ازمال خود را به طرف دیگر تملیک میکند که طرف مزبور مثل آن را از حیث مقدار و جنس و وصف رد نماید و در صورت تعذر رد مثل قیمت یوم الرد را بدهد. (ماده 648 قانون مدنی)
قرض دهنده را مقروض و قرض گیرنده را مترض میگویند. (مواد 651 و 650 قانون مدنی)
قصد انشاء
قصدی است که نیروی خلاقه دارد و میتواند یک یا چند اثر حقوقی را در طرف اعتبار ایجاد کند. مانند قد بایع که مالکیت مبیع را به نفع مشتری (در مقابل اخذ ثمن) در ظرف اعتبار ایجاد میکند. در عقد و هر ایفاعی باید قصد انشا وجود داشته باشد. (ماده 191 قانون مدنی) این اصطلاح در مقابل قصد اخبار بکار میرود.
قصد و قرض الحسنه
قصد:
مصمم شدن به انجام یک عمل حقوقی از قبیل اقرار، بیع و غیره، خواه تصمیم گیرنده رضایت به اقدام خود داشته باشد خواه رضایت نداشته باشد. مانند شخصی که از روی اکراه اقدام به اقرار یا اقدام به بیع میکند.
قرض الحسنه:
در اصطلاح عامیانه: قرضی که شرط ربح دادن در آن نباشد.
قرارداد
در فارسی کنونی به معنی عقد به کار میرود. در این صورت اختصاص به عقودی که اثر مستقیم آنها تعهد است ندارد. در حالی که ماده 183 قانون مدنی تعریف نارسایی از عقد کرده و آن را اختصاص به عقودی داده که اثر مستقیم آنها تعهد است. مفهوم لغوی قرارداد شامل عقود عهدی و تملیکی و مالی و غیرمالی و معوضی و غیرمعوضی میشود.
قبول
الف - قبول در قانون و فقه تعریف نشده است. میتوان گفت قبول عبارت است از قصد انشایی که در جهت عکس ایجاب قرار گرفته و د رایجاد شریک عقد مکمل ایجاب میباشد. به طور خلاص میتوان آن را قصد انشای مکمل قصد انشای دیگر نامید.
ب - قبول در مقابل رد (و یا اعتراض) مفهومی است مغایر با مفهوم بالا. مثلامالک در عقد فضولی حق دارد عقدی را که روی مال او واقع شده است قبول کند یا کسی که حکم بدوی علیه او صادر شده میتواند به آن اعتراض نکند و این را هم قبول به این معنی می نامند(در فارسی تمکین به حکم گفته میشود) قبول به این معنی را Acquiescement نامیده اند و به این معنی اصطلاحی است که در قانون مدن یو آیین دادرسی مدنی و کیفری و حقوقی اداری بهکار میرود.
قبض
- عناصر تشکیل دهنده قبض، عبارت اند از:
1 - قرار گرفتن مال مورد معامله تحت اختیار طرف دیگر همان معامله، ولو این که این کار به فعل معامل نباشد. (مستفاد از ماده 374 قانون مدنی)
2 - توجه طرف مذکور به قرار گرفتن مال مورد معامله تحت اختیار خود
بنابراین اگر کسی گوسفند بفروشد و آن را بدون توجه مشتری در آغل وی قرار دهد، مادام که مشتری به این امر توجه نکرده(به مقداری که سیطره مشتری بر آن صدف کند) قبض حاصل نشده است. وضع ید مشتری (متعامل) و عمل مادی از طرف او نیز رضای او شرط تحقق قبض نیست. پس قرار دادن گوسفند مزبور در آغل به سبب بی مبالاتی یا بی احتیاطی یا عمد متعامل مذکور، قبض را از بین نمیبرد و اگر گوسفند در آغل مشتری (متعامل) تلف شود، این تلف پیش از قبض نبوده و مشمول ماده 387 قانون مدنی نیست.
قاعده حقوقی
عبارت از قضیه ای است که موضوع حکم در آن کلی باشد. بسیاری از قواعد حقوقی به صورت ماده قانون مشاهده میشوند. مثلا هرعقدی را میتوان به صورت فضولی منعقد ساخت
قوه قاهره
آنچه که قابل پیش بینی نبوده و قابل اجتناب نیز نباشد و متعهد را در حالت عدم قدرت بر اجرای تعهد خویش قرار دهد و یا موجب معافیت کسی که به علت عدم توانایی خسارتی به متعهد له خود یا متضرر دیگری وارد کرده است گردد را گویند. مانند حریقی که بدون عمد و تخطی صاحب کارخانه در کارخانه اتفاق افتد و د رنتیجه او نتواند سفارشاتی را که قبول کرده به انجام رساند. این اصطلاح و اصطلاح (حادثه غیرمترقبه) در قوانین فرانسه و در آثار غالب حقوق دانان آن مرز و بوم به طور مترادف بکار میرود. (مواد 1148 و 1733 و 1748 قانون مدنی فرانسه)
قائم مقام
قائم مقام قانونی در اصطلاح حقوقی به کسی گویند که مستقیما در عقد قرارداد مداخله نداشته باشد ولی اثرات آن به جهتی از جهات از متعاملین به او سرایت بنماید. قایم مقامهای قانونی عبارت اند از:
1 - وارث
2 - منتقل الیه
3 - طلبکار