یارنماحروف ج چ ک گ
چک وعده دار
چکی که به موجب آن صادرکننده به مُحال علیه چک دستور پرداخت وجه آن را در رأس موعد معینی بدهد. (ماده پنج قانون چکهای بی محل مصوب 1337 منسوخ به قانون صدور چک مانع صدق مفهم چک بر آن نیست. (ماده 311 قانون تجارت) لذا صرف و عده دار بودن، دلیل بی محل بودن چک نیست و تنها گواهی بانک بر عدم محل، مأخذ احراز بی محل بودن چک است. صدور اجرائیه با عنایت به مأخذ قانون چک 1344، برای چک وعده دار اشکال ندارد.
چک و چک بسته
چک:
چک نوشته ای است که به موجب آن صادرکننده چک وجوهی را که نزد دیگری دارد کلا یا بعضا به نفع خود یا دیگری مسترد میدارد. (ماده 310 قانون تجارت)
چک بسته:
چکی است که بر روی آن دو خط کشیده اند و فقط بانک دیگری میتواند آن چک را دریافت کند و به اشخاص متفرقه پرداخته نمیشود.
جلگه و جو
جلگه:
زمینی است صاف و هموار که در آن محل زمین چین خوردگی یافته یا آثار و عوامل خارجی چین خوردگی را مسطح ساخته است
جو:
واحد وزن و مقصود از آن، جرمی است که در بزرگی و کوچکی به حد میانه باشد. یک حبه حصه از شش انگشت است و بیست و چهار انگشت یک گز استو چهار هزار گز یک میل است و سه میل، یک فرسخ است.
جریب
مقدار معلوم از موزون و زمین، از موزون مقدار چهار قفیز باشد و قفیز، هشت مکوک و مکوک سه کیلچه و کیلچه، یک من و هفت ثمن من (منتهی الارب)
وزن جریب به اختلاف بلاد، اختلاف پیدا میکند و معروف آن است که برابر چهار قفیز است و قفیز، هشت مکوک و مکوک سه کلیچه و کلیچه یک من و هفت ثمن من و آن12242 در شش هفتم حبه و حبه ، یک بیستم گرم است. بنابراین جریب در موزون 111 کیلو و 235 در دو سوم گرم است. (ارش اللغه) مقداری از زمین مزروع که معادل هزار ذرع باشد یعنی حاصلضرب چنج در دویست و مردم تهان 675 ذرع از زمین مزروع را یک جریب گویند. یعنی حاصلضرب پانزده در چهل و پنج (نامظم الاطباء)
در لهجه تبرستان ، گری گویند و جریب در مساحت و زمین مقداری است که وزن یک جریب از بذر را در آن کشت توان کرد.
جعل
جعل و تزویر عبارت است از ساختن نوشته یا سند یا چیز دیگر برخلاف حقیقت یا ساختن مهر یا امضای اشخاص رسمی یا غیررسمی یا به قصد تقلب خراشیدن یا تراشیدن یا قلم بردن یا الحاق یا اثبات یا سیاه کردن یا تقدیم و تأخیر سند نسبت به تاریخ یا به کار بردن مهر دیگری بدون اجازه صاحب آن و نظایر آن (ماده 102 قانون مجازات) به این قسمت از جعل اصطلاحا جعل مادی اطلاق میشود.
جایز التصرف، جایز الطرفین، جاعل
جایز التصرف:
آنکه حق تصرف در اموال خود را داراست. مقابل مهجور و ممنوع التصرف است. کسی که اهلیت قانونی برای تصرف در اموال خود را دارد. مالی که مالک آن بتواند آن را نقل و انتقال بدهد. در مقابل اموالی که در توقیف قانون باشد و مالک نتواند در آن تصرف کند.
جایز الطرفین:
آنچه دو طرف آن در حکمی مساوی باشند.
جاعل:
متعهد در جعاله را گویند.
جهت معامله
هدف شخصی هر یک از متعاملین در معامله معین را گویند. این هدف ممکن است مشروع یا نامشروع باشد. (ماده 217 ق.م)
هرگاه جهت نامشروع معامله در خود معامله مصرح نباشد ولی از قراین و اوضاع و احوال معلوم گردد به ملاک ماده 217 ق.م آن معامله باطل است.
جعاله
جعاله التزام شخصی است که به صورت ایقاع به پرداخت اجرت معلوم در مقابل عملی را دارد. معین بودن طرف، شرط صحت جعاله نیست (ماده 561 قانون مدنی) ملتزم را جاعل و طرف را عامل و اجرت را جعل و حق الجعاله گویند. (ماده 562 قانون مدنی)
جایز و جایزه
جایز:
صفت عقد یا ایقاعی که به صرف قصد یک طرف قابل اضمحلال است.
جایزه:
تملیک مالی است از طرف کسی به دیگری برای تشویق و جبران زحمات او در مقابل عملی که انجام داده است.